چگونه خدا را تصور کنیم!!
صلح پایدار
شنبه 7 / 2 / 1392برچسب:, :: 20:42 ::  نويسنده : ارادتمند

اساسا اگر ذات حق به هيچ وجه قابل تصور نبود همانطور كه امكان معرفت‏و شناسائى و تصديق نداشت امكان انكار و بلكه شك هم نداشت ما تا چيزى رابه نحوى از انحاء تصور نكنيم نه مى‏توانيم وجودش را انكار كنيم و نه مى‏توانيم در وجودش شك كنيم و حتى نمى‏توانيم مدعى شويم كه نمى‏توانيم او را تصور كنيم‏زيرا تا چيز را تصور نكنيم نمى‏توانيم منكر وجودش يا تصورش بشويم پس ماخدا را هم تصور مى‏كنيم و هم تصور نمى‏كنيم ما او را حت‏يك عنوان عام انتزاعى‏از قبيل خالق كل تصور مى‏كنيم اما كنه ذاتش را تصور نمى‏كنيم .

اشكال بيشتر در تصور ذات واجب از اين ناحيه است كه ذات واجب مطلق‏و لا يتناهى است و ذهن او را به عنوان ذات مطلق و لا يتناهى تصور مى‏كند درصورتى كه ذهن قادر به تصور مطلق و غير متناهى نيست .

در پاسخ اين اشكال اول بايد مطلق را معنى كنيم: اطلاق بمعنى اسم مفعولى يعنى رهائى مثلا مفهوم انسان بخودى‏خود يك مفهوم رها و آزاد است و دائره وسيعى را فرا مى‏گيرد اما همينكه‏مفهوم سفيد پوست بان اضافه شد مقيد مى‏گردد مفهوم انسان‏سفيد پوست فقط قسمتى از سطح دائره اول را شامل مى‏شود و دائره‏اى درداخل دائره اول تشكيل مى‏دهد همينكه مفهوم دانشمند را براى بار دوم‏اضافه كرديم و گفتيم انسان سفيد پوست دانشمند محدودتر مى‏شود و دائره‏كوچكترى در داخل دائره دوم تشكيل مى‏شود و همينطور .

از اينجا معلوم مى‏شود كه ما تا مطلق را تصور نكنيم نمى‏توانيم مقيدرا تصور كنيم هر مقيدى از اجتماع چند مطلق تشكيل مى‏شود و حقيقت هرمطلق عبارت است از مقيد منهاى قيد يعنى نبودن قيد كافى است براى اطلاق‏و ارسال مفهوم .

البته محققين در اينجا تحقيق خاصى دارند و مدعى هستند كه آنچه در ضمن‏مقيد وجود دارد خود مطلق نيست بلكه جامع مشترك ميان مطلق و مقيد است و آنراطبيعت لا بشرط مقسمى مى‏نامند و خود مطلق را لا بشرط قسمى مى‏خوانند اين‏بحث از حدود اين مقاله خارج است و با مدعاى قبلى ما هم منافاتى ندارد .

پس اين ايراد: ذهن قادر به تصور مطلق نيست ايراد درستى نيست.

در اينجا اين اشكال باقى مى‏ماند كه اولا اطلاق مفهومهائى از قبيل مفهوم‏انسان و سفيد پوست و غيره اطلاق نسبى است اين معانى و مفاهيم يك محدوديت‏ذاتى دارند كه از آن تجاوز نمى‏كنند .

مثلا مفهوم انسان يك مفهومى است كه بالذات شامل درخت و گوسفندنمى‏شود ولى نسبت به افراد خود مطلق و رها است پس اين مفهوم از جهتى‏مطلق است و از جهتى محدود و مقيد اما اطلاق ذات حق نسبى نيست و به همين‏جهت نبايد با اين چيزها قياس شود .

ثانيا اين معانى اطلاق مفهومى است‏يعنى همه اينها يك سلسله‏مفاهيم ذهنى مى‏باشند كه نسبت به گروهى بى‏شمار از قيود مفهومى مطلق و رهامى‏باشند ولى ذات حق از سنخ مفاهيم نيست آنجا كه مى‏گوئيم ذات حق‏مطلق است منظور اين نيست كه ذات حق كلى‏ترين مفاهيم است و اين مفهوم‏هيچ محدوديتى ندارد نظير مفهوم شى‏ء بلكه منظور اطلاق وجودى‏است‏يعنى ذات حق در متن واقع و ظرف خارج مطلق و لا حد است هيچ نوع‏محدوديت مكانى زمانى امكانى ماهيتى ندارد پس تصور مطلقات مفهومى‏دليل بر امكان تصور مطلق وجودى نيست .

جواب اينست كه سخن در اين نيست كه اطلاق ذات حق اطلاق مفهومى‏است‏سخن در اينست كه ما اطلاق وجودى ذات حق را در ذهن خود چگونه‏تصور مى‏كنيم تصور اين اطلاق مستلزم اين نيست كه واقعيت اين اطلاق درذهن منعكس شود يا ذهن ما خارجا با آن متحد شود بلكه ما اين اطلاق‏را با كمك نفى تصور مى‏كنيم به اين طرز كه مفهوم وجودمشترك را تصور مى‏كنيم و سپس شباهت و مماثلت وجود حق را با ساير وجودات‏در محدوديت و بعضى جهات ديگر از ذات حق سلب مى‏كنيم و باين ترتيب ازذات حق كه وجود مطلق است تصورى در ذهن خود مى‏آوريم .

تصور لا يتناهى نيز همينطور است مثلا در اين باره مى‏انديشيم كه فضا ! متناهى است‏يا غير متناهى خود اين سؤال كه براى ذهن مطرح است دليل‏است كه ذهن همچنانكه تصورى از متناهى دارد تصورى هم از غير متناهى‏دارد در صورتى كه اگر ذهن بخواهد مصداق فضاى لا يتناهى را تصور كنديعنى بخواهد غير متناهى را نزد خود مجسم كند در حالى كه آن فضاى مجسم ذهنى‏واقعا غير متناهى باشد امكان پذير نيست ولى اگر ذهن فضاى محدود رادر خود مجسم كند آنگاه مفهوم كلى فضا و هم مفهوم محدوديت را تعقل كندآنگاه مفهوم نفى و عدم را بر فضاى محدود اضافه كند امرى ممكن و معقول است‏و واقعا مفهوم فضاى نامحدود را تصور كرده است .

پس ذهن بطور مستقيم قادر نيست غير متناهى را تصور كند ولى بطورغير مستقيم قادر است و به تعبير ديگر ذهن قادر نيست غير متناهى را تخيل‏كند يعنى در قوه خيال كه قوه‏اى نيمه مجرد است و خود و مدركاتش ذى بعد مى‏باشندآنرا بگنجاند زيرا مستلزم اينست كه ذهن در آن واحد بعدى غير متناهى‏در خود جاى دهد و اين غير ممكن است و لا اقل براى نفوس عادى غير ممكن‏است اما مانعى نيست كه ذهن غير متناهى را تعقل كند يعنى با تركيب يك‏سلسله مفاهيم كلى تصورى كه البته از نوع ماهيت نخواهد بود بلكه از نوع‏مفاهيم انتزاعى خواهد بود براى خود بسازد .

ذهن هميشه براى درك و تصور حقايقى كه از درك مستقيم آنها ناتوان‏است به اين وسائل متشبث مى‏شود يعنى از طريق غير مستقيم تصور معقول و صحيحى‏بدست مى‏آورد .

پس معلوم شد تصور خداوند در آن حدود كه براى فلسفه تحقيق‏در باره وجود يا عدم آن را ميسر سازد براى ذهن ممكن است .

و همچنين معلوم شد بهمين نحو براى ذهن ادراك صفات بارى تعالى كه‏همه نامحدود و غير متناهى مى‏باشند نيز ميسر است بارى تعالى علم نامحدودو حيات نامحدود و كمال و جمال نامحدود و اراده و مشيت نامحدود و خير و رحمت‏نامحدود است هيچ مانعى نيست كه ذهن نامحدودى صفات او را بشناسد .

اما اينكه حدود برد و پيشروى عقل در درك ذات و صفات ذات حق‏چه اندازه است مطلبى است كه از حدود اين بحث‏خارج است و در آينده اندكى‏در باره آن بحث‏خواهد شد.) ح‏»

ولى در عين حال نبايد تصور كرد كه ما مقيد را بى‏مطلق تصورمى‏كنيم .

زيرا هر مقيد مجموع چندين مطلق است كه بواسطه مقارنت وبر خورد همديگر را مقيد ساخته و از اطلاق انداخته‏اند انسان كوتاه‏سفيد مقيدى است كه از سه تا مطلق بوجود آمده است پس ما مطلق‏را تصور مى‏كرده‏ايم ولى در ميان قيود .

و از همينجا است كه اگر مطلق را بشنويم بواسطه انس ذهنى‏خود براى وى از قيود مانوسه خود تصورى مى‏سازيم چنانكه يك دهاتى‏بى‏خبر از جهان بيرون اگر بشنود كه در نيم كره غربى شهر بزرگى است‏بنام نيويورك در ذهن وى شكل يك آبادى بزرگى مجسم مى‏شود حد اكثرصد برابر آبادى خودش كما و كيفا .

ولى ما براى اصلاح تصور وى مى‏گوييم نيويورك آبادى است‏ليكن نه از اين آبادى‏ها چنانكه بيك خوار بار فروشى ساده لوح مى‏گوييم‏اكنون تا نه رقم اعشارى توزين مى‏كنند ولى با ترازوئى نه از اين‏ترازوها .

 

نتيجه

از اين بيان دستگير مى‏شود كه ما اطلاق مفهومى را پيوسته بانفى نگهدارى مى‏نماييم و نياز ما باين نفى در مورد علت جهان هستى‏خدا از هر مورد ديگر بيشتر است .

زيرا هر چه در مورد خدا اثبات كنيم از ذات گرفته تا صفات‏مطلق خواهد بود زيرا تقيد و اشتراط چنانكه روشن شد معلوليت رادر بردارد و اطلاق را با نفى بايد نگهدارى كرد مى‏گوييم خدا موجوداست ولى نه مانند اين موجودات .

مى‏گوييم خدا وجود دارد علم دارد قدرت دارد حيات داردولى نه ازين وجودها نه ازين علمها نه ازين قدرتها نه ازين حياتها. روى هم رفته صفات خدا اطلاق دارند و با نفى نگهدارى مى‏شوند چنانكه‏ذات نيز چنين بود.

اكنون بايد ديد كه اين صفات را چگونه و از چه راه مى‏توان‏اثبات كرد

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 64
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 78
بازدید ماه : 65
بازدید کل : 26386
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت